خبری، اجتماعی، طنز، فرهنگی | ||
مادر مهربان ساعت سه بعد از نیمه شب بود که صدای تلفن پسر را از خواب بیدار کرد . پشت خط ، مادرش بود . پسر با عصبانیت گفت : چرا این وقت شب مرا از خواب بیدار کردی ؟ مادر گفت : پسرم ! 25 سال قبل ، درست در همین موقع شب تو مرا از خواب بیدار کردی . الان ، فقط خواستم بگویم تولدت مبارک . پسر از اینکه دل مادرش را شکسته بود . تا صبح خوابش نبرد . صبح سراغ مادرش رفت ، وقتی داخل خانه شد مادرش را پشت میز تلفن با شمع نیمه سوخته در روی کیک یافت ..... ولی مادر دیگر در این دنیا نبود . [ شنبه 90/10/10 ] [ 2:20 عصر ] [ زهره باقریان ]
|
||
[ طراحی : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin ] |